بهاره قانع نیا - دقایق اول کلاس، وقتی موضوع «سیب» را برای پژوهش پیشنهاد دادم، تقریبا همهی بچههای گروه به من خندیدند. حتی روزبه که دوست صمیمیام بود، لبخند وارفتهی کمرنگی زد و با سکوتش نشان داد عمرا حمایتم کند!
از طرف دیگر، یاور، رقیب همیشگیام، جوری با تعجب نگاهم کرد که نزدیک بود جا بزنم اما از آنجایی که به قول بابا ایستادگی ویژگی خانوادگی ماست، مقاومت کردم.
پای انتخابم ماندم و سعی کردم با دلایل شگفتانگیزم، نظر بچهها را دربارهی موضوع «سیب» عوض کنم.
صدایم را صاف کردم و گفتم: شما هیچ میدونید سیب چقدر مشهوره؟!
سیامک مداد توی دستش را گذاشت روی میز و گفت: آره بابا، کلی فیلم بازی کرده! خیلی مشهوره! سجاد خودش را انداخت وسط حرف سیامک و گفت: کتاباش رو خوندید؟ شاهکاره! جزو پرفروشترینهای سال ۲۰۲۱ بوده!
کمکم داشتم سرخ میشدم، سرخ و خشمگین. بچهها دیگر شورش را درآورده و موضوع به این مهمی را بهشوخی گرفته بودند. روزبه که حالم را فهمید، سریع به کمکم آمد و گفت: ماشاءا... رودست ندارید!
خب، صبر کنید حرفش رو بزنه. شاید دلیل محکمی برای انتخابش داشته باشه.
بچهها ساکت شدند. ادامه دادم: بله، سیب اولینبار به سر نیوتن میخوره و باعث یک کشف بزرگ میشه. همین ماجرا مشهورش میکنه!
تازه همینطوری که سجاد اشاره کرد، با نویسندهها هم میونهی خوبی داشته!
سجاد چشمهایش را گرد کرد و پرسید: مثلا؟!
از آنجایی که خیلی جوگیر شده بودم، ژستم را شبیه به کارشناسان مسائل ادبی گرفتم و گفتم: به عنوان مثال، من در داستان زندگی عجیب و غریب خانم آگاتا کریستی خواندم که وقتی میخواسته به یک ایدهی ناب برسه، اونقدر سیب میخورده تا جرقههای ذهنش کمکم به ایده تبدیل بشه و بتونه درموردش بنویسه!
البته در کنارش عکس صحنههای ترسناک رو هم تماشا میکرده. یا میگن فردریش شیلر هم برای اینکه بتونه نمایشنامههای اثرگذارتری بنویسه، یه سیب کپکزده توی کشوی میزش داشته که با بوییدن اون، خیالاتش پر و بال میگرفته!
یاور خیلی جدی پرسید: این مزخرفات رو از خودت درمیاری دیگه؟! با قاطعیت گفتم: نهخیر! از توی نت خوندهم.
سجاد گفت: حالا خیلی هم نمیشه به مطالب توی نت اعتماد کرد اما با این مثالهایی که زدی، به نظرم میتونه موضوع جالب و چندجانبهای باشه.
در عین سادگی، چندبعدی و متنوعه. مثلا سیب رو میتونیم از منظر انواع مدلها، رنگها و طعمها بررسی کنیم.
سیامک مدادش را از روی میز برداشت و گفت: حتی میشه از نظر جایگاهش در آداب و رسوم کشورمون بررسی کنیم.
روزبه که از پیشنهادهای بچهها کمی جان گرفته بود گفت: نظرتون دربارهی جایگاه سیب در طب اسلامی چیه؟ یاور گفت: خوبه اما به نظرم یک کم سخت میشه.
برای اینکه موضوع به حاشیه نره، بیاین پیشنهادها رو یادداشت کنیم و در آخر رأی بگیریم ببینیم کدوم یکی برای پژوهش و ارائهی پاورپوینتی جذابتره.
بچهها با اشتیاق نظراتشان را یادداشت میکردند و من با لبخندی رضایتآمیز نگاهشان میکردم. خوشحال بودم که توانسته بودم موضوع خوبی را برای گروه انتخاب کنم. به قول بابا: یک راه ساده بهتر از صدتا بیراهه.